سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
عشق من
شنبه 92 فروردین 31 :: 4:26 عصر ::  نویسنده : ریحانه       

روی تخته سنگی نوشته شده بود:

اگر جوانی عاشق شد چه کند؟

من هم زیر آن نوشتم:

باید صبر کند

برای بار دوم که از آنجا گذر کردم

زیر نوشته ی من کسی نوشته بود

اگر صبر نداشته باشد چه کند؟

من هم با بی حوصلگی نوشتم

بمیرد بهتر است

برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم

انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد

اما زیر تخته سنگ جوانی را مرده یافتم...




موضوع مطلب :


شنبه 92 فروردین 31 :: 4:25 عصر ::  نویسنده : ریحانه       

خدایا چه غریب است درد بی کسی و چه تنهایم در این غربت که تو هم از من رویگردانی

 و اینک باز به سوی تو آمدم تا اندکی از درد درونم را برایت باز گویم

و خدایا تو بهتر میدانی آنچه درونم است تنهایی و بی کسی ام را دیده ای

دربه دری و آوارگی ام را و هزارو یک درد که بزرگترینش ناامیدی است

خدایا همه را کنار گذاشته ام اما با ناامیدی و بی هدفی نمی توانم بسازم

 صبرم بسیار است اما پوج وبی هدف میدوم

خسته شده ام خسته خسته

 




موضوع مطلب :


شنبه 92 فروردین 31 :: 4:23 عصر ::  نویسنده : ریحانه       

بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی
بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود

 بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود
 بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود
 بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد
بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد
بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش مسیح بود بنویسید نامش دیوانه بود




موضوع مطلب :


شنبه 92 فروردین 31 :: 4:22 عصر ::  نویسنده : ریحانه       

 دوباره تنها شده ام، دوباره دلم هوای تو را کرده.

  خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.

  به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم.

  دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟

  در آواز شب اویز های عاشق؟

  در چشمان یک عاشق مضطرب؟

  در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟

  دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند، برای تو نامه بنویسم.

  و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.

  ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم.

  کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.

  می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به دنیا نیایند.

  می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.

  می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو هدیه نشود.

  دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم.

  دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.

  دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من تو را میان چشمهایم بنشانم.

  دوباره شب ، دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.

  دوباره شب، دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.

  دوباره شب، دوباره تنهایی، دوباره سکوت، دوباره من و یک دنیا خاطره...




موضوع مطلب :


شنبه 92 فروردین 31 :: 4:21 عصر ::  نویسنده : ریحانه       

این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!




موضوع مطلب :



درباره وبلاگ

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 38333



 
 

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تعبیر خواب آنلاین

تعبیر خواب

دیکشنری آنلاین

دیکشنری آنلاین

فال عشق

mouse code